Friday, November 27, 2015

نقش پیامبر در اسلام

4/15/2015

محور مرکزی ادیان بزرگ پیام است. پیام راهنمایی آسمانی است که به یکی از زبانهای بشری بیان شده است
 [۱۹:۹۷] [۱۴:۴] [۲:۱۵۹] [۴۰:۶۶] [۷۵:۱۸]
پیامبر انسانی وارسته و برگزیده است که واسطه دریافت این پیام می باشد. نقش پیامبری ولیکن چیزی از ارزشهای انسانی وی نمی کاهد:‌ پیامبر غیب نمی داند [۶:۵۰] اشتباه می کند [۹:۴۳] [۴۷:۱۹] [۸۰:۱۰] و خواهشهای نفسانی دارد  [۳۳:۷۷]. پس از درگذشت پیامبر اسلام اما، مسلمانان نوآوری کردند و نقش جدیدی را برای ایشان بافتند:‌ مسلمان کامل را کسی دانستند که تمامی رفتار، سبک زندگی، مدل لباس، و حتی اندازه ریش او شبیه پیامبر باشد. این نوآوری در طول زمان چنان رشدی کرده است که در زمانه ما پیامبر بدون این نقش ساختگی فردی بی خاصیت می نماید. برای نمونه اگر سندیت اصل کذایی حدیث را که هیچگاه در زمان پیامبر بخشی از دین نبوده است را زیر سوال ببریم مسلمانان این را معادل نادیده گرفتن پیامبر و توهین به وی میشمارند و می پرسند:‌ اگر حدیث بخشی از اسلام نیست پس اصلا چه نیازی به پیامبر بود؟!

در این مقاله مروری بر پیامیابی، جایگزین ارسال پیام بدون پیامبر، می کنیم و نشان می دهیم که نقش پیامبر در دریافت و رساندن پیام بسیار کلیدی می باشد. جایگاه پیامبر در دین بسیار ارزشمند است و نیازی به نوآوری حدیث از طرف ما برای ارزش یافتن ندارد.

پیامیابی

برای درک کمال جایگاه پیامبر در دین، در این بخش روشی جایگزین برای رساندن پیام الهی به بشر زمینی را بررسی می کنیم. فرض کنیم که خداوند بخواهد پیام را بدون واسطه پیامبر به مردمان یک ناحیه برساند. یک گزینه آن است که پیام بر روی لوحی از جنس ماده نوشته شود و انسانها مستقیم و بدون واسطه هیچ پیامبری آن لوح را بخوانند. مشکل آن خواهد بود که چگونه مردمان آن ناحیه بدانند که لوح از طرف خداوند است و نه انسان. هرگونه که ارسال لوح را تصور کنید همیشه یکی از اهالی ناحیه اولین فردی خواهد بود که لوح را می یابد که ما او را با نام پیامیاب صدا می زنیم. بایستی مکانیزمی باشد که پیامیاب را از اهمیت و سرچشمه پیام آگاه کند. این مکانیزم می تواند دگرگونی معنادار در محیط دیداری پیامیاب باشد (مانند آنکه لوحها از آسمان به آرامی به زمین فرود آیند [۴:۱۵۳]) یا آنکه دگرگونی معنادار در محیط شنیداری باشد (مانند آنکه پیامیاب کلامی را بشنود [۲۰:۱۱]). در عمل این مکانیزم به پدیده وحی که در آن فرشته [۹۶:۱] یا خدا [۲۰:۱۳] با پیامیاب سخن می گوید، نزدیک می شود.

مشکل بعدی آن است که لوح مادی دوام ابدی ندارد. اگر نه با فرسایش طبیعی، با جنگهای انسانی فرجام لوحهای مادی نابودی خواهد بود. برای نسلهای آینده تنها کپی لوحها و شهادت های تاریخی از برابری کپی با اصل می ماند. این همان سرنوشتی است که بر سر ده فرمان موسی آمد. پس برای نسلهای آینده تفاوتی نمی کند که اولین بار پیام به دست انسان بر روی لوحی کنده شده باشد یا با معجزه ای آسمانی. تفاوتی نمی کند که پیامیاب پیام را از روی لوحی مادی خوانده باشد یا آنکه با گوش خود شنیده باشد. از این دیدگاه پیامیابی هیچ مزیتی بر روش وحی ندارد.

پس از آنکه اهمیت پیام به پیامیاب القا شد، مشکل بعدی قانع کردن مردمان ناحیه از اهمیت و اصالت پیام توسط پیامیاب می باشد. پیامیاب نیاز به روشی برای جلب توجه مردمان ناحیه دارد. یک روش آشنا معجزه است. خداوند به پیامیاب توانایی دگرگونی غیرطبیعی در محیط طبیعی می دهد؛ مردمان ناحیه شگفتی این دگرگونی را با چشم می بینند و به اهمیت و درستی رسالت او ایمان پیدا می کنند [۷:۱۲۰]. مشکل اما آن خواهد بود که شگفتی معجزه نسل به نسل کاهش می یابد و زمانی فرا خواهد رسید نسل آینده که شگفتی معجزه را به چشم ندیده است از خود می پرسد که آیا آن معجزه واقعا رخ داده است؟ [۱۶:۲۴] کارکرد معجزه بنابراین تنها محدود به مردم آن ناحیه و شاید چند نسل پسین باشد و تاریخ مصرف آن دیر یا زود فرا می رسد.

پیامیاب = پیامبر

در بخش پیشین نشان دادیم که با حل معایب روش پیامیابی، پیامیاب در عمل به پیامبر تبدیل می شود:‌ پیام را به صورت وحی دریافت می کند و از معجزه برای جلب توجه مردمان ناحیه به پیام استفاده می کند. مثال موفق روش پیامیابی موسی آورنده ده فرمان می باشد که در عمل پیامبر هم بود.

زیبایی های پیامبر اسلام

در پیامرسانی پیامبر اسلام دو نکته برجسته وجود دارد. یکی آنکه به جای معجزات سنتی آنچه که در آغاز مردمان ناحیه را به شنیدن پیام تشویق می کند وارستگی شخصیت ایشان می باشد [۳:۱۵۹] [۹:۱۲۸] [۶۸:۴]. محمد چنان شهرتی در راستی و درستی داشت که بسیاری از مردم ناحیه پیام را به اعتبار شهادت او پذیرفتند. دیگر آنکه هنگامی که پیامرسانی گسترش پیدا کرد و بهانه جویان نبود معجزات سنتی را بهانه می کنند [۶:۳۷] [۲:۱۱۸] اسلام در مقابل این درخواست ها مقاومت کرده [۲:۳۳] و متن پیام را به عنوان معجزه معرفی می کند [۲۰؛۱۳۳]. معجزه بودن خود متن پیام در اسلام راز ماندگاری پیام می باشد. در دیگر ادیان با گذشت زمان تنها افسانه ای از معجزات باقی می ماند و اگر نسلی به آنها ایمان پیدا کند تنها به دلیل اعتماد به برخی از راویان تاریخ است؛ و چه علم بشری ای می توان نام بود سست پایه تر از علم تاریخ. برای ایمان به پیام اسلام ولیک نیازی به اعتماد به راویان تاریخ نیست:‌ هر مسلمانی در هر نسلی می تواند پیام (قرآن) را بخواند و تصمیم بگیرد که آیا آن را غیرزمینی می یابد یا نه [۱۱:۱۳]. به عبارت دیگر قرآن  پیامی خوداثبات [۱] می باشد که نیاز به ناقل معتمد در طول تاریخ ندارد
(برای بحث بیشتر به پیوست ۲ مراجعه کنید)
1. self-verifiable

مزایای نزول تدریجی اسلام

در بخش پیشین توضیح دادیم که پیامیابی مزینتی به روش پیامبری در اسلام ندارد. در این بخش برخی از مزایای نزول تدریجی قرآن بر پیامبر اسلام را بر معادل آن در روش پیامیابی (یافتن قرآن توسط پیامیاب) می شماریم.
قرآن می فرماید که نزول تدریجی قرآن باعث محکم کردن قلب پیامبر می شود [۲۵:۳۲] پیامبر گرچه انسانی وارسته است در نهایت انسان است با تمامی کاستی ها و تردیدهای انسانی. قرآن تدریجی و بنا به موقعیت موجود بر پیامبر نازل می شده است تا ایشان را در راه خویش استوار نگه دارد.
دیگر آنکه نزول تدریجی و وابسته به شرایط قرآن این نکته مهم را پر رنگ می کند که جزییات فرامین قرآن وابسته به شرایط زمان و مکان مردمان آن نازل می شده است و در نتیجه لزوما همگانی و ابدی نیستند. برای مثال قرآن شامل جزییات ریزی از احکام ارث می باشد (که بنا بر شواهد پس از پرسش مردمان ناحیه نازل شده اند [۴:۱۷۶] [۲:۲۱۵]) این که ما می دانیم نزول این احکام پس از پرسش یا واقعه ای خاص نازل شده است و اینکه خداوند مردمان زمان نزول قرآن را از پرسشهای بیجا نفی می کند [۲:۷۱] [۵:۱۰۱] ما را به این درک هدایت می کند که این جزییات اصل دین نیستند و مناسب زمان و مکان خاصی بیان شده اند.
سوم آنکه یک جوانه هرچه قدر هم پتانسیل کمال داشته باشد در محیط شوره زار رشد نمی کند و در نطفه خفه می شود. اگر نبود از خود گذشتگی های پیامبر اسلام برای رساندن پیام به مردم ناحیه اش [۲۶:۳]، و اگر نبود فرمانبری گروهی از مردم ناحیه از ایشان [۴:۵۹]، از آن پیام چیزی باقی نمی ماند که نسل ما بخواهد برای راهیابی به آن پناه ببرد. نزول تدریجی قرآن همراه با تربیت یک نسل بود [۹:۱۲۴]. این آغاز ریشه دار گرچه پس از مرگ پیامبر اسلام به خطا رفت، آنقدر پرمایه بود که نگاهداری پیام برای نسل های آینده را تضمین کند.

خلاصه

در این مقاله به بررسی نقش کلیدی پیامبران به طور کلی و پیامبر اسلام به طور خاص در رساندن پیام آسمانی به انسانهای زمینی پرداختیم. بدون از خود گذشتگی های پیامبر وارسته اسلام قرآنی بر جای نمی ماند که بتواند پس از هزاران سال راهنمای ما باشد. بنابراین نوآوری حدیث توسط ما نه تنها ارزشی به جایگاه والای ایشان نمی افزاید بلکه با تحریف روح نهفته در پیام ایشان قدرناشناسی ما نسبت به آن همه از خود گذشتگی را نشان می دهد [۲۰:۸۶]. ا

پیوست ۱: مورمن ها

مورمن ها از نظر تاریخی مثال آموزنده ای برای بررسی پدیده پیامیابی استند. ژوزف اسمیت انسانی عادی بود که در سال ۱۸۲۳ میلادی به مردمان ناحیه اش گفت که پیامی را حک شده بر روی لوح هایی از طلا یافته است. به گفته ژوزف، در هنگام یافتن پیام فرشته ای بر وی آشکار می شود و ماهیت پیام را برای او توضیح می دهد. از لوح ها چیزی باقی نمانده است به جز شهادت چند تن از همسایگان به مشاهده آنها [۲]. ژوزف  کپی ای از لوح ها به مردم ارایه نداد. در عوض در طول سالیان به طور تدریجی کتابی را به نگارش در آورد که به گفته او ترجمه لوح ها به انگلیسی می باشد. برای نسل ما ولیکن متن پیام باقی است و می توانیم آن را خوانده و در مورد آسمانی بودنش تصمیم بگیریم. اگر بنا به اعتماد به راویان تاریخی باشد ما نمی توانیم پیروان مذهب مورمن را نکوهش کنیم چرا که آنها همان روشی  را پی می گیرند ما مسلمانان به اجرا گذاشته ایم. ولی اگر خود متن را پایه قرار بدهیم می توان تفاوت زمین تا آسمان میان کتاب مورمن و قرآن را به آسانی مشاهده کرد. ما خوانندگان این مقاله را به خواندن فصل هایی از کتاب مورمن [۳]  و مقایسه آن با قرآن دعوت می کنیم.
2- http://en.wikipedia.org/wiki/Three_Witnesses
3- http://en.wikipedia.org/wiki/Book_of_Mormon

پیوست ۲: قرآن و تاریخ

از قرآن ۱۴ روایت متفاوت موجود است. اختلاف ها اگرچه جزیی و در حد اعراب استند گهگاه به تفاوت معنایی منجر می شوند. همینطور برای هر مسلمانی قسمتهایی از قرآن وجود دارد که کاملا قابل فهم نیست. اینکه فردی قرآن را معجزه وار بیابد تضمین نمی کند که تمامی اعراب های قرآن و تمامی کلمات آن دقیقا همان قرآنی باشد که بر پیامبر بیان شد. اگرچه ما قرآن را به معجزه وار بودن آن می پذیریم و نه به شهادت تاریخ، روایات متواتر تاریخی این احتمال را افزایش می دهد که این قرآن بسیار مشابه قرآن پیامبر است. از سوی دیگر پیامهای کلیدی قرآن مانند توحید، روز جزا، نیکوکاری و پرهیزگاری آنقدر تکرار شده اند که اختلاف های جزیی نمی تواند در روح آنها خدشه وارد کند.

No comments:

Post a Comment