Friday, November 27, 2015

مخاطب فرامین قرآن

10/25/2014
"قرآن خودش گفته"!
این اصطلاحی است که میان مسلمانان زیاد می شنویم. همراه این اصطلاح معمولا جمله ای از قرآن بدون توجه به متن قبل و بعد از آن از زمینه جدا شده و به عنوان فرمان مستقیم خدا برای مسلمانی که در قرن ۲۱ زندگی می کند خوانده می شود. فرض نهفته در پس این فرهنگ این است که مخاطب جملات امری قرآن مسلمانان تمامی مکان ها و زمان ها تا الی الابد می باشند. در این مقاله این فرض را به چالش می کشیم و نتیجه می گیریم که به طور پیش فرض مخاطب فرمان های قرآن مسلمانان اطراف پیامبر می باشند و اگر بنا به استقرا زدن و گسترش میدان عملکرد یک فرمان خاص به مسلمانان زمان ما باشد بایستی دلیل محکمی نیز ارایه شود و وجود فرمان در قرآن به تنهایی کافی نیست. در ادامه به بازنگری نقش قرآن در مذهب اسلام می پردازیم و با این نگاه نوین مروری دوباره می کنیم به شریعت به طور عام و همین طور به طور خاص  به چند مورد از قوانین بحث برنگیز آن مانند برده داری.

مثالهای نقض

با تفکر در زمینه بسیاری از فرمان های قرآن می توان به آسانی دریافت که مخاطب این فرامین گروه خاصی از مسلمانان حاضر در زمان نزول قرآن بوده اند. ولی چون این نگاه بسیار متفاوت با فرهنگ کنونی دینی و در نتیجه بحث برانگیز می باشد در اینجا از روش مثال نقض استفاده می کنیم و نشان می دهیم که مواردی وجود دارند که استقرای فرمان بیان شده در متن آیه به مسلمانان زمان ما غیر ممکن می باشد.

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَسْأَلُوا عَنْ أَشْيَاءَ إِن تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ وَإِن تَسْأَلُوا عَنْهَا حِينَ يُنَزَّلُ الْقُرْ‌آنُ تُبْدَ لَكُمْ عَفَا اللَّـهُ عَنْهَا ۗ وَاللَّـهُ غَفُورٌ‌ حَلِيمٌ ﴿١٠١﴾در اینجا به روشنی می توان دید که مخاطب فرمان مسلمانانی می باشند در هنگام نزول تدریجی قرآن در قید حیات استند.
 

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نَاجَيْتُمُ الرَّ‌سُولَ فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْوَاكُمْ صَدَقَةً ۚ ذَٰلِكَ خَيْرٌ‌ لَّكُمْ وَأَطْهَرُ‌ ۚ فَإِن لَّمْ تَجِدُوا فَإِنَّ اللَّـهَ غَفُورٌ‌ رَّ‌حِيمٌ ﴿١٢﴾در اینجا مخاطب فرمان مسلمانانی استند که توانای مکالمه خصوصی و نجواگونه با پیامبر اسلام را دارند.
 

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلَّا أَن يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلَىٰ طَعَامٍ غَيْرَ‌ نَاظِرِ‌ينَ إِنَاهُ وَلَـٰكِنْ إِذَا دُعِيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانتَشِرُ‌وا وَلَا مُسْتَأْنِسِينَ لِحَدِيثٍ ۚ إِنَّ ذَٰلِكُمْ كَانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيِي مِنكُمْ ۖ وَاللَّـهُ لَا يَسْتَحْيِي مِنَ الْحَقِّ ۚ وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِن وَرَ‌اءِ حِجَابٍ ۚ ذَٰلِكُمْ أَطْهَرُ‌ لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ ۚ وَمَا كَانَ لَكُمْ أَن تُؤْذُوا رَ‌سُولَ اللَّـهِ وَلَا أَن تَنكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِن بَعْدِهِ أَبَدًا ۚ إِنَّ ذَٰلِكُمْ كَانَ عِندَ اللَّـهِ عَظِيمًا ﴿٥٣﴾در اینجا مخاطب فرمان بایستی قادر باشد که داخل خانه پیامبر بشود و از خواسته می شود که ابتدا اجازه بگیرد.
 

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَرْ‌فَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَلَا تَجْهَرُ‌وا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ‌ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَن تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَأَنتُمْ لَا تَشْعُرُ‌ونَ ﴿٢﴾در اینجا مخاطب مسلمانی است که قادر به مکالمه شفاهی با پیامبر می باشد.
 

 يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّـهَ وَرَ‌سُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنتُمْ تَسْمَعُونَ ﴿٢٠﴾در اینجا مخاطب مسلمانی است که در یک مکالمه زنده با پیامبر شرکت دارد.
 

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ كَفَرُ‌وا بِمَا جَاءَكُم مِّنَ الْحَقِّ يُخْرِ‌جُونَ الرَّ‌سُولَ وَإِيَّاكُمْ ۙ أَن تُؤْمِنُوا بِاللَّـهِ رَ‌بِّكُمْ إِن كُنتُمْ خَرَ‌جْتُمْ جِهَادًا فِي سَبِيلِي وَابْتِغَاءَ مَرْ‌ضَاتِي ۚ تُسِرُّ‌ونَ إِلَيْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَأَنَا أَعْلَمُ بِمَا أَخْفَيْتُمْ وَمَا أَعْلَنتُمْ ۚ وَمَن يَفْعَلْهُ مِنكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِيلِ ﴿١﴾در اینجا دشمنان مخاطب آیه مشرکین مکه استند که پیامبر را از مکه بیرون راندند.

شاهد دیگر قرآنی که بر این برداشت تاکید می کند آیه ۲۴:۶۲ است که مومنین را کسانی تعریف می کند که قبل از ترک از پیامبر اجازه بگیرند:
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّـهِ وَرَسُولِهِ وَإِذَا كَانُوا مَعَهُ عَلَىٰ أَمْرٍ جَامِعٍ لَّمْ يَذْهَبُوا حَتَّىٰ يَسْتَأْذِنُوهُ ۚ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ أُولَـٰئِكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّـهِ وَرَسُولِهِ ۚ فَإِذَا اسْتَأْذَنُوكَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَن لِّمَن شِئْتَ مِنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمُ اللَّـهَ ۚ إِنَّ اللَّـهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿٦٢﴾

پس اصلا چرا قرآن نازل شد؟

مثالهای نقض بخش قبل نشان می دهند که نگاه سنتی به قرآن به عنوان رقیبی برای "ده فرمان" موسی درست نمی باشد. پرسشی که در اینجا مطرح می شود این است که اگر قرآن مجموعه ای از گزاره های امری نمی باشد پس جایگاه قرآن در دین اسلام چیست؟ در پاسخ بایستی گفت که جملات امری قرآن بخش بسیار کوچکی از قرآن را تشکیل می دهند. بیشتر حجم قرآن به بیان رابطه انسان و خدا٬ بیان نمونه هایی از انسان های نیکو٬ یاد آوری روز جزا و مرور تاریخ دینداران گذشته و اشتباهات ایشان می باشد. اینکه ما این بیشان را رها کرده و روی مجموعه کوچک فرامین مانور داده ایم تقصیر ماست و از ارزش قرآن چیزی کم نمی کند. مشکل از درک ما از دین است که به دنبال فرمانهای مستقیم "بکن و نکن" به صورت رساله توضیح المسایل می گردیم و اگر متنی آنها را شامل نباشد آن را ارزشمند نمی یابیم.
دیگر آنکه اگر ما باور داشته باشیم که ما مخاطب مستقیم فرمامین قرآن نیستیم به این معنی نیست که ما نمی توانیم از این فرامین بیان شده در قرآن بهره بگیریم. مسلمان قرن ۲۱ می تواند در حکمت این فرامین تفکر کند و بییند که چگونه می تواند روح این فرامین را در زندگی روزمره خویش پیاده کند. برای مثال قرآن همانند کتاب های آسمانی پیشین به روزه سفارش می کند. همراه این سفارش جزییاتی است که روش خوبی از پیاده سازی این مراسم را برای مسلمانان زمان پیامبر شرح می دهد. مسلمان قرن ۲۱ می تواند به این نتیجه برسد که نفس روزه داری برای او هم مفید می باشد. ولی لزومی ندارد روزه داری او عینا از روی جزییات بیان شده برای مسلمان زمان پیامبر باشد. برای مثال قرآن زمان روزه را از سحر تا غروب مشخص می کند که زمان معقولی برای شبه جزیره عربستان است. ولی این فاصله زمانی در کشورهای شمال اروپا بیش از ۲۰ تا ۲۲ ساعت است که پایبندی به این جزییات را غیر ممکن می کند.

دیگر چیزی از شریعت باقی نمی ماند!

در نگاه سنتی دین یعنی شریعت. دین آمده است که بگوید چه کن و چه نکن. ما هم اگر آن بکن و نکن ها را عینا با تمامی جزییات انجام بدهیم می رویم بهشت. اینکه این جزییات چگونه قرار است به رشد معنوی انسان کمک کنند که او را در نهایت شایسته بهشت کنند کاملا نادیده گرفته می شود. ۹۹ درصد محتوای کنونی فرهنگ دینی همین جزییات است و اگر نظریه ای اهمیت جزییات به زیر سوال ببرد مانند آن است دین را به زیر سوال برده است. این فرهنگ با قرآن همخوانی ندارد. چراکه بیشان قرآن هیچ سر و کاری با این جزییات ندارد. برعکس قرآن به مسلمانان زمان پیامبر توصیه می کند که از پرسشهای بیجا در مورد جزییات دوری جویند (۵:۱۰۱). عامه مردم در قلب خویش نیز به این فرهنگ اعتقادی ندارند و انسانها را با نتایج اجتماعی و فردی کرده هایشان قضاوت می کنند نه با نحوه تلفظ ض در وَلَا الضَّالِّينَ.
شریعت در نگاه این مقاله به قرآن هنوز وجود دارد ولی کشف جزییات آن که متناسب مقتضیات زمان و مکان ما باشد بر عهده ماست. این ماییم که تشخیص می دهیم بهترین روش کمک به فقرا در شرایط خاص جامعه ما چیست. این ماییم که تشخیص می دهیم سالم ترین سیستم اقتصادی قابل پیاده سازی در دنیای ما چیست. یافتن گونه بهینه نیاز دارد به دانش زمانه و درک نیازهای انسان و همینطور درک درستی از انسان ایده آلی که قرار است در این جامعه پرورش پیدا کند. پرسشی که معمولا در اینجا مطرح می شود این است که در این صورت ممکن است مسلمانی تشخیص دهد که اصلا نماز در قرن ما دیگر لزومی ندارد. در پاسخ باستی گفت که بهشت زورکی نیست. هم اکنون هم بسیاری از مسلمانان نماز واجب دانسته شده در فرهنگ کنونی دینی را یا بجا نمی آورند یا آنقدر سبک و سرسری ادا می کنند که آدم از مسلمان بودن خودش شرمش می گیرد. اگر نگاه بیان شده در این مقاله عمومی شود این دسته از مسلمانان احتمالا آنهایی می باشند که صدها بار تاکید قرآن به نماز را نادیده می گیرند. در نهایت مسلمانانی که به سفارش قرآن در روز مرتب خدا را یاد می کنند آنهایی استتد که از این یادآوری به طور عملی بهره مند می شوند.

مروری بر شریعت کهنه با نگاه نوین

در این بخش نگاهی گذرا به مسایل بحث برانگیز در شریعت کنونی از دیدگاه مطرح شده در این مقاله می پردازیم و مشاهده می کنیم که با دیدگاه نوین به قرآن اثری از قوانین غیرمعقول شریعت کهنه یافت نمی شود.
 برده داری: قرآن در زمانی نازل شده که برده داری بخش مهمی از نظام اقتصادی شبه جزیره عربستان بوده است. به ناچار فرامین قرآن به مردم شبه جزیره شامل جزییاتی مربوط به این قشر نیز می باشد. با نگاه نوین به قرآن وجود این جزییات به هیچ وجه به معنای توصیه به برده داری در قرن ۲۱ نمی باشد. برعکس با اندیشه در فرامین قرآن که توصیه به آزادی بردگان در قبال خطای نفس می کند این برداشت می شود که نیت قرآن انحلال تدریجی برده داری در طولانی مدت بوده است.
 جنگ با کفار: اینکه قرآن به مردم مدینه می گوید که با ناسپاسان مکه بجنگند جوازی برای کشت و کشتار قومی در قرن ۲۱ به بهانه ناسپاسی نمی باشد. بالعکس با تفکر در زمینه آیات فهمیده می شود که دلایل جنگ هیچ ربطی به اعتقادات دینی ساکنان مکه نداشته است. همینطور کشورگشایی های مسلمانان در طول تاریخ به بهانه گسترش اسلام و با اتکا به چنین آیاتی نیز محکوم می شود.
 حقوق زنان: اینکه در شرایط اجتماعی شبه جزیره عربستان بهتر بوده است که ارث زن نیم ارث مرد باشد دلیلی بر آن نمی شود که در قرن ۲۱ که زنان همپای مردان  مسئول اقتصاد خانواده استند نیز همچون قوانینی معقول باشد
حدیث: قرآن به مسلمان زمان پیامبر فرمان پیروی از ایشان را می دهد که منطقی است. ولی لزومی ندارد که این فرمان را به زمان ما نیز گسترش بدهیم که پیامبر در میان ما حضور ندارند. فرهنگ دینی کنونی ابتدا با استقرا این فرمان را برای ما لازم الاجرا می داند و سپس برای حل این تناقض که پیامبر در میان ما نیست چاره حدیث را پیشنهاد می کند که با حدیث کاوی حدس بزنیم که پیامبر چه فرمان می داد اگر او در میان ما می زیست!

No comments:

Post a Comment