Wednesday, February 22, 2017

شریعت زماندار


در فرهنگ دینی چیره٬ دین به عنوان بسته ای از بکن و نکن ها یا همان شریعت به ما معرفی می شود و دیندار کامل کسی خوانده می شود که این بسته را مو به مو اجرا کند. حال اینکه چگونه این قوانین خرد به رستگاری انسان کمک می کند بیان نمی شود. در برداشت چیره از اسلام٬ بیشینه این بسته از حدیث می آید که در مقاله اسلام بدون حدیث توضیح دادیم که بخشی از اسلام نیست. نخستین عکس العمل به برداشت اسلام بدون حدیث آن است که "دیگر از شریعت چیزی باقی نمی ماند" یا آنکه "فاتحه دین خوانده می شود". در مقاله اسلام ابراهیمی توضیح دادیم که از نگاه قرآن این جزییات یک شریعت خاص نیستند که سبب رستگاری می شوند و برابر قرار دادن دین و شریعت نتیجه برداشت نادرست فرهنگ دینی چیره است. در مقاله اسلام بدون حدیث نشان دادیم که از نگاه قرآن این جزییات به عهده دیندار گذاشته شده است تا بر طبق نیازهای زمان و مکان آنها را پیاده سازی کند.ا

اشکال عمده ای که به این نگاه گرفته می شود این است که شریعت مفهومی نیست که با اسلام زاییده شده باشد و سابقه طولانی در ادیان ابراهیمی دارد. هسته دین یهود ده فرمان موسی است که در قرآن با نام میثاق به آن اشاره شده است [۲:۸۴]. از سوی دیگر قرآن به فرامینی در ادیان پیشین اشاره می کند که نادیده گرفتن آنها قومشان را مستحق نابودی کامل کرده است. قرآن نیز گهگاه شامل افعال امری از زبان محمد ص است که در مواردی با شدت و تاکیدی بیم دهنده مانند مرزهای خدا [۲:۲۲۹] همراه می شوند. با توجه با سابقه تاریخی جزای نافرمانی در ادیان پیشین که در قرآن منعکس شده است حضور افعال امری با لحن تاکیدی شدید در قرآن می تواند دلالت بر فرامین ابدی در دین محمد نیز باشد که ما را به مفهومی مشابه شریعت یهود برای پیروان محمد رهنمون می سازد.ا

در این مقاله توضیح می دهیم بسته ای که به نام شریعت به خورد ما داده می شود ما به ازای قرآنی ندارد. ابتدا با استفاده از قرآن تفاوت میان مفاهیم انتزاعی و پیاده سازی در یک فرهنگ دینی را نشان می دهیم و نشان می دهیم که پیاده سازی های ارایه شده در قرآن لزوما از قید زمان و مکان آزاد نیستند. سپس استدلال می کنیم که لحن تاکیدی شدید قرآن در نافرمانی برخی پیاده سازی های بازتاب داده شده دلیلی بر ازلی و ابدی بودن پیاده سازی نیست بلکه متناسب با زشتی بی اندازه گناه نافرمانی است در عین دخالت مستقیم خدا برای تشریح پیاده سازی خاص و دریافت آن از زبان پیامبری است که در میان آنان می زید و به او باور دارند. در ادامه٬ با این نگاه مروری دوباره به پیاده سازی های بازتاب داده شده در قرآن می کنیم و نشان می دهیم که اگر با ذهنی که توسط فرهنگ شریعت-محور جهت دار نشده است قرآن را بخوانیم ما را به مفهوم امروزی شریعت به معنای بسته ای از پیاده سازی های ازلی و ابدی که شرط رستگاری استند راهنمایی نمی کند. در پایان درباره اینکه حکمت بازتاب این پیاده سازی ها در قرآن چیست و اینکه آیا نوآوری شریعت توسط ما کلید جلوگیری از بی بند و باری است بحث می کنیم.ا


الف) انتزاع در مقابل پیاده سازی


تمامی پیامبران انسانها را به یک مفهوم انتزاعی یکسان دعوت می کنند [۳:۸۴] و آن کردار نیک است [۲۶:۸۹] که به ملاقات دوباره پرودگار با قلبی آرام منتهی بشود [۲:۶۲] [مقاله اسلام ابراهیمی]. پیاده سازی این مفهوم انتزاعی در نهایت برعهده دینداران است [۴۲:۳۸]٬ [۴:۵۹]. پیامبران به یاری دینداران دیار خود به پیاده سازی این مفهوم انتزاعی بر اساس نیازهای خاص زمانی و مکانی جامعه خود می پرداختتد همچنانکه به شهادت قرآن محمد ص در چگونگی پیاده سازی از دینداران یاری می گرفت [۳:۱۵۹] [۴۹:۷]. در کنار این بر حسب مورد پیامبران با نظارت مستقیم خدا پیاده سازی هایی را برای مفهوم انتزاعی کردار نیک برای شرایط خاص زمانی و مکانی قومشان ارایه می دادند. برای مثال برای قوم شعیب که انحراف رایج زمانه شان بی اخلاقی در کسب و کار بود این پیاده سازی به دروی از کم فروشی تمرکز دارد [۲۶:۱۸۱]. یا در مواردی خداوند به طور مستقیم پیاده سازی های دینداران را تایید [۴:۱۱۴] یا رد [۴:۳۷] می کند. دخالت مستقیم خدا برای بیان یک پیاده سازی پیوسته نبوده و بر حسب مورد انجام می پذیرفته است [۵:۵۲] ٬[۹:۴۸]٬ [۲:۱۰۹]. از نمونه های بارز این موارد می توان از اینها نام برد: ۱)‌ انحراف بزرگ [۹:۶۴]٬ ۲) پرسش دینداران [۲:۲۲۲]٬ ۳)‌ درخواست دینداران برای فرمان مسقیم خدا [۴۷:۲۰] [۲:۶۹]٬ [۲:۲۴۶]٬ ۴) حیای پیامبر از امور مربوط به وی [۴۹:۲] [۳۳:۵۳]. اگرچه این امر به ندرت اتفاق می افتد ولی هنگامی که پیاده سازی خاصی از طرف خدا برای گروهی از دینداران مشخص می گردد دیگر ایشان اختیاری در گزینش پیاده سازی به روش دیگر را ندارند [۳۳:۳۶]٬ [۲:۲۴۶]٬ [۵۱:۴۴]٬ [۶۵:۸].ا 

قرآن به شهادت خود کتابی است که محتوای آن بر بیم دادن مردمان پیرامون مکه تمرکز دارد [۶:۹۲]‌. در روند رسالت پیامبر اسلام که در قرآن بازتاب یافته است می توان تفاوت میان پیام همیشگی انتزاعی و پیاده سازی خاص برای این مردم را مشاهده کرد. محمد ص دعوت خود را از مکه آغاز می کند که حالت چیره آن انتزاعی است. همانند پیامبران پییشین وی مردم را به یکتاپرستی و کردار نیک فرا می خواند [۷:۱۶۸] [۵:۶۹] و همچون پیامبران پیشین هیچ پاداش مادی را انتظار ندارد [۱۱:۲۹] [۲۵:۵۷]. پس از آزار و شکنجه مکیان یثربی ها از محمد ص دعوت می کنند که به یثرب مهاجرت کند و این نگاه دینی را برای جامعه مشکلدار ایشان اجرا کند. از این نقطه به بعد محمد نه تنها پیامبر خدا بلکه رهبری است که به خواست مردم و به یاری وحی به پیاده سازی نگاه دینی در یثرب می پردازد و فرمان های او خواسته های یک رهبر از مردم خویش است [۴:۸۳]. تغییر لحن میان این دو دوره را می توان در قرآن مشاهده کرد. برای مثال از مردم خواسته می شود که هنگامی که به محمد ص رجوع می کنند شان او را در نظر بگیرند و با لحنی متفاوت با او سخن بگویند [۴۹:۲]. یا اگر در دوران مکه محمد همچون دیگر پیامبران پاداشی برای انجام رسالت نمی خواهد [۲۵:۵۷] در دوران یثرب از مردم می خواهد که با مال و جان خویش ایثار کنند [۹:۱۱۱] و جان خویش را با شرکت در جنگی او رهبری می کند به خطر بیندازند [۳:۱۶۷]. در اینجا هیچ تناقضی وجود ندارد چراکه خواسته دوم خواسته یک رهبر از مردمی است که او را به رهبری انتخاب کرده اند و ایثار جان پاداشی برای رسالت محمد نیست بلکه وظیفه شهروندی یثربی ها [توضیح ۱] است. این دو لحن متفاوت پیامبری را می توان حتی در همان دوران یثرب هم مشاهده کرد:‌ در جایی در عین تاکید بر اصل آغازین درخواست نکردن اموال و اینکه بدون آن هم اجر یثربی ها محفوظ است [۴۷:۳۷] [۴۷:۳۶] بلافاصله ایشان را دعوت می کند به انفاق در راه خدا [۴۷:۳۸] و در جایی دیگر از این فراتر می رود و خودداری منافقین از انفاق را از دلایل نبخشاییدن ایشان می شمارد [۹:۷۶] [۹:۸۰] واین دو در تضاد نیستند زیرا که جامعه نوپا و دوقطبی یثرب که پیامبر را به رهبری برگزیده است نیاز به انفاق برای برپاماندن [۶۳:۷] دارد و منافقین به پیاده سازی دین توسط پیامبر ضربه می زدند.


ب) لحن شدید


در دوران پیامبران نخستین مانند نوح دعوت پیامبران بیشتر حول مفهوم کم و بیش انتزاعی شرک تمرکز دارد و پیامبران مردم خود را با لحن شدید از این ناسپاسی می ترسانند که در نهایت مردم ناسپاس به مجازات الهی دچار می شوند. همانطور که در تاریخ بشر به پیش می رویم دعوت پیامبر در کنار مفاهیم انتراعی همیشگی٬ شامل پیاده سازی هایی هم می شود و پیامبران مردم خود را با لحن شدید از ناسپاسی می ترسانند و در نهایت ناسپاسان به مجازات الهی دچار می شوند. با توجه به سابقه مجازات شدید برای سرپیچی از دعوت انتزاعی پیامبران که میان همه ایشان مشترک است و ازلی و ابدی می باشد٬ ادامه این لحن و مجازات شدید برای سرپیچی از برخی پیاده سازی های ارایه شده این تصور را موجب شده است که جنس فرمان پیاده سازی در جملات امری قرآن می تواند ازلی و ابدی باشد که آنها را شایسته لحن تاکیدی شدید کرده است. و اگر این چنین باشد جملات امری که در زمان حال بیان می شوند می تواند به پیاده سازی های جدیدی اشاره کند که گرچه ازلی نیستند (زیرا که این پیاده سازی به پیشینان پیشنهاد نشده بوده است) می توانند ابدی باشند و اجرا نکردن آنها در هزاره های بعد می تواند پیروان محمد را شایسته عذاب الهی کند همچنانکه نافرمانی از دعوت انتزاعی٬ پیشینان را شایسته عذاب کرده بود.

اگر به نمونه های بازتاب داده شده در قرآن نگاهی بیندازیم می بینیم که حتی در مواردی که پیامبران پیاده سازی خاصی از طرف خدا برای یک قوم خاص می آورند و نافرمانی از آن نابخشودنی است٬ پیاده سازی مناسب شرایط زمانی و مکانی آن قوم خاص می باشد و دلیلی بر ازلی و ابدی بودن آن نیست. برای مثال یکی از ده فرمان موسی نکشتن (بی گناه) بود [۲:۸۴]٬ [۵:۳۲] و حال آنکه خضر در مقابل چشمان موسی کودک بی گناهی را (به فرمان خدا)‌ می کشد [۱۸:۷۴] و این نه تنها نافرمانی از خدا محسوب نمی شود بلکه نمایانگر فرمانبرداری مطلق خزر از خداوند است [۱۸:۸۱]. یا آنکه به شهادت انجیل٬ عیسی حکمت پیاده سازی موسی برای طلاق را توضیح می دهد و پیاده سازی دیگری برای مردم خود بیان می کند [مرجع ۲]. در حقیقت کم نیستند مواردی را که بزرگان سنی و شیعه نیز بر حسب نیازهای زمان و مکان پیشنهاد تغییر پیاده سازی هایی را که صریحا در قرآن نام برده شده است را داده اند. برای مثال برخی بزرگان سنی مسح از روی کفش را جایز می دانند و یا علمای شیعه ساعات متفاوتی برای روزه در کشورهای شمالی پیشنهاد کرده اند: در قرآن زمان روزه را از سحر تا غروب مشخص می کند که زمان معقولی برای شبه جزیره عربستان است. ولی این فاصله زمانی در کشورهای شمال اروپا بیش از ۲۰ تا ۲۲ ساعت است که پایبندی به این جزییات را غیر ممکن می کند و فرضیه جهانی بودن این پیاده سازی را نامعقول. 

دیگر آنکه بایستی یادآور شد که مجازات های شدید در قرآن برای اقوامی بوده است که پیامبر در میان ایشان حضور دارد [۲۰:۹۰] بزرگترین معجزات را با چشم خود دیده اند [۲:۵۰] فرمان پیاده سازی که مستقیم که از طرف خداوند می آید را از پیامبری که به او ایمان دارند شنیده اند [۷:۱۳۸]٬ [۷:۷۳] و با این حال باز هم آن را نادیده گرفته اند. برای مثال بنی اسراییل پس از مشاهده بزرگترین معجزات با چشم خود و در حالی که هارون در میان ایشان بود به پرستش گوساله روی آوردند [۲۰:۹۰] که ایشان را شایسته مجازات وحشتناک کشتن یکدیگر کرد [۲:۵۴]. یا آنکه قوم صالح پس از اتمام حجت [۷:۷۳] ناقه معجزه وار را بر خلاف فرمان مستقیم خدا [۷:۷۷] کشتند که ایشان را شایسته مجازات کرد [۷:۷۸]. در این موارد مجازات متناسب شرایط نافرمانی است: نادیده گرفتن فرمان مستقیم خدا پس از مشاهده معجزات از زبان پیامبری که در میان آنان میزید و به او ایمان دارند. به همان نسبت غیر قابل بخشش است نافرمانی  یثربی ها از پیامبری که در میان آنها زندگی می کند [۳:۱۶۴]٬ [۹:۱۲۸] و پیاده سازی مستقیم خدا را به آنها می رساند. برای مثال به شهادت قرآن یثربی ها از پیاده سازی پیشنهادی پیامبر برای اعلان جنگ با مکیان سر باز می زنند و خواستار فرمان مستقیم خدا برای این پیاده سازی استند [۴۷:۲۰] که پس از آن دیگر نافرمانی بخشودنی نیست [۹:۳۸]٬ [۹:۳۹] .ا

پس میبینیم که لحن تاکیدی شدید اززشتی ناسپاسی بینهایت نافرمانی در عین نعمت دخالت مستقیم خدا در ارایه این پیاده سازی ناشی می شود و نه از ازلی و ابدی بودن فرمان. در حقیقت قرآن به پیاده سازی هایی توسط بندگان فرهیخته مانند لقمان [۳۱:۱۸]٬ [۳۱:۱۹] و ذوالقرنین [۱۸:۹۶] اشاره می کند که در آنجا خبری از لحن تاکیدی شدید نیست.ا


د)‌ مروری بر پیاده سازی های بازتاب داده شده در قرآن


مقاله مخاطب فرامین قرآن آن دسته از پیاده سازی های بازتاب داده در قرآن را بررسی میکند که با توجه به نشانه های  گرامری در خود آیه می توان به روشنی دید که مخاطب فرمان یثربی ها می باشند. مانند [۴۹:۲]:ا
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَرْ‌فَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَلَا تَجْهَرُ‌وا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ‌ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَن تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَأَنتُمْ لَا تَشْعُرُ‌ونَ ﴿۴۹:۲﴾
در اینجا مخاطب مسلمانی است که قادر به مکالمه شفاهی با پیامبر می باشد و در نتیجه در زمان و مکان پیامبر می زیسته اند. تمامی این موارد با عبارت يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آغاز می شوند و می توان این نتیجه را گرفت که مخاطب آیاتی که با این عبارت آغاز می شوند افراد پیرامون محمد ص استند که در زمان نزول آیه ایمان آورده اند. شاهد قرآنی که بر این برداشت تاکید می کند آیه ۲۴:۶۲ است که مومنین را کسانی تعریف می کند که قبل از ترک از پیامبر اجازه بگیرند:
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّـهِ وَرَسُولِهِ وَإِذَا كَانُوا مَعَهُ عَلَىٰ أَمْرٍ جَامِعٍ لَّمْ يَذْهَبُوا حَتَّىٰ يَسْتَأْذِنُوهُ ۚ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ أُولَـٰئِكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّـهِ وَرَسُولِهِ ۚ فَإِذَا اسْتَأْذَنُوكَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَن لِّمَن شِئْتَ مِنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمُ اللَّـهَ ۚ إِنَّ اللَّـهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿٦٢﴾
در برخی موارد این عبارت می توان در آیه های پیشین یافت که می توان اینگونه برداشت کرد که عبارت يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا برای پرهیز از تکرار به قرینه از آیه شامل فعل امری حذف شده است.

موارد دیگر بسیاری در قرآن استند که زمینه (سوره و آیه های پیرامون) نشان می دهند که مخاطب یثربی ها می باشند. برای مثال [۲:۲۹]:ا
قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّـهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّـهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّىٰ يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَن يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ ﴿٢:۲٩﴾
در سوره توبه است که کل سوره در مورد جنگ بازپسگیری مکه می باشد. اگرچه محتوای سوره به روشنی به نبردی خاص اشاره می کند نشانه های گرامری که بر آن تاکید می کنند در زمینه سوره نیز وجود دارند مانند قید مکان در آیه  [۲:۷]:ا
کيْفَ يَكُونُ لِلْمُشْرِكِينَ عَهْدٌ عِندَ اللَّـهِ وَعِندَ رَسُولِهِ إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدتُّمْ عِندَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ ۖ فَمَا اسْتَقَامُوا لَكُمْ فَاسْتَقِيمُوا لَهُمْ ۚ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ ﴿۲:۷﴾
نکته جالب در مورد حکمت دخالت مستقیم خدا و بازتاب این پیاده سازی در قرآن آنست که یثربی ها از فرمان پیامبر برای نبرد سر باز می زدند و بهانه می کردند که اگر این پیاده سازی درست است بایستی خداوند به طور مستقیم به آن تاکید کند:
وَيَقُولُ الَّذِينَ آمَنُوا لَوْلَا نُزِّلَتْ سُورَةٌ ۖ فَإِذَا أُنزِلَتْ سُورَةٌ مُّحْكَمَةٌ وَذُكِرَ فِيهَا الْقِتَالُ ۙ رَأَيْتَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ يَنظُرُونَ إِلَيْكَ نَظَرَ الْمَغْشِيِّ عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ ۖ فَأَوْلَىٰ لَهُمْ ﴿۴۷:۲۰
که البته حتی فرمان مستقیم خداوند هم ناسپاسان ایشان را کفایت نکرد:
وَإِذَا أُنزِلَتْ سُورَةٌ أَنْ آمِنُوا بِاللَّـهِ وَجَاهِدُوا مَعَ رَسُولِهِ اسْتَأْذَنَكَ أُولُو الطَّوْلِ مِنْهُمْ وَقَالُوا ذَرْنَا نَكُن مَّعَ الْقَاعِدِينَ ﴿۹:۸۶

قرآن ۶ بار به پیاده سازی خاصی با اصطاح مرزهای خدا اشاره می کند‌‌‌‌ [۶۵:۱]٬ [۲:۱۸۷]٬ [۲:۲۲۹]٬ [۲:۲۳۰]٬ [۴:۱۳]٬ [۵۸:۴]. برای مثال:ا
الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ ۖ فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ ۗ وَلَا يَحِلُّ لَكُمْ أَن تَأْخُذُوا مِمَّا آتَيْتُمُوهُنَّ شَيْئًا إِلَّا أَن يَخَافَا أَلَّا يُقِيمَا حُدُودَ اللَّـهِ ۖ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا يُقِيمَا حُدُودَ اللَّـهِ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا فِيمَا افْتَدَتْ بِهِ ۗ تِلْكَ حُدُودُ اللَّـهِ فَلَا تَعْتَدُوهَا ۚ وَمَن يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّـهِ فَأُولَـٰئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ ﴿۲:۲٢٩
وقتی با نگاه شریعت-محور این آیات را می خوانیم عبارت مرز و نسبت دادن آن به خدا ما را یاد مرزهای ازلی و ابدی می اندازد چراکه وجود آنها به خدای ازلی و ابدی نسبت داده شده است. برای درک شفافتر می توانیم به عبارات متشابه در قرآن که چیزی را به خدا نسبت می دهد نگاهی بیندازیم. برای مثال قرآن به پایداری به عهد خدا دعوت می کند:
وَأَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّـهِ إِذَا عَاهَدتُّمْ وَلَا تَنقُضُوا الْأَيْمَانَ بَعْدَ تَوْكِيدِهَا وَقَدْ جَعَلْتُمُ اللَّـهَ عَلَيْكُمْ كَفِيلًا ۚ إِنَّ اللَّـهَ يَعْلَمُ مَا تَفْعَلُونَ ﴿۱۶:۹١
نگاهی به دیگر کاربردهای عهد خدا در قرآن مشخص می کند که منظور عهدی است که مردم زمان پیامبر با پیامبر خدا می بندند که چنین عهدی برابر با عهد بستن با خدا می باشد. برای مثال برای مشرکینی که با پیامبر عهد می بندند مانند آن است که پیش خدا عهدی دارند:
 كَيْفَ يَكُونُ لِلْمُشْرِكِينَ عَهْدٌ عِندَ اللَّـهِ وَعِندَ رَسُولِهِ إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدتُّمْ عِندَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ فَمَا اسْتَقَامُوا لَكُمْ فَاسْتَقِيمُوا لَهُمْ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ ﴿۹:۷
پس با اینکه عهد به خدا نسبت داده شده است به مفهومی مجرد ازلی و ابدی اشاره نمی کند. اگر عبارت مرزهای خدا را با همین نگاه مروری دوباره بکنیم معنای آن مرزهای خاصی می شود که خدا از طریق پیامبرش برای مردم زمان پیامبر ترسیم کرده است. شاهد قرآنی که این نگاه را پررنگ می کند آیه زیر است که از عبارت کاملتر مرزهایی که خدا بر پیامبرش نازل کرده است استفاده می کند:
الْأَعْرَابُ أَشَدُّ كُفْرًا وَنِفَاقًا وَأَجْدَرُ أَلَّا يَعْلَمُوا حُدُودَ مَا أَنزَلَ اللَّـهُ عَلَىٰ رَسُولِهِ ۗ وَاللَّـهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ ﴿۹:۹٧
اینکه چرا فقط این ۶ آیه از واژه مرز که لحن تاکیدی شدید دارد استفاده می کنند جای درنگ دارد. از این ۶ مورد در ۵ آیه عبارت مرز خدا پس از صحبت در مورد روابط زناشویی استفاده می شود. با توجه به بسیاری پرسشهای مسلمانان زمان پیامبر در این موارد می توان نتیجه گرفت که اینها موضوعاتی بودند که تمایلات نفسانی مردم بیشتر در مورد آنها حساس بوده اند و از این رو پیاده سازی بیان شده با جزییات بیشتر همراه است تا آنجا که مرز پررنگی میان پیاده سازی درست و نادرست کشیده می شود.

در چند مورد یک پیاده سازی خاص با فعل فرض به خداوند نسبت داده می شود. نگاه شریعت-محور فرض را معمولا واجب معنی می کند و بدین طریق این آیات را ضمیمه شریعت میکند. با توجه به دیگر استفاده های این ریشه در قرآن می توان فرض را جدا کردن معنی کرد که به آنچه جدا شده است با اسم فریضه و صفت مفروض اشاره می شود. برای مثال به مهر کنار گذاشته شده به نام همسر [۲:۲۳۶]‌ با این ریشه اشاره می شود. به نزول سوره نور (که شامل آیات بینات است) که جایگاه ویژه ای دارد [۲۴:۱] و در موردی نزول کل قرآن [۲۸:۸۵] با فعل فرض اشاره می شود. همینطور به پیاده سازی هایی در امور زناشویی که حساب پیامبر از مردم جدا میشود [۳۳:۳۸]٬ [۳۳:۵۰] با همین فعل اشاره می شود. از پیاده سازی های عمومی تر که با این ریشه به خدا نسبت داده شده اند یکی در مورد تقسیم ارث میان باقی ماندگان [۴:۱۱] یکی در مورد تقسیم صدقه میان مستحقین [۹:۶۰] و دیگری درمورد جدا کردن یک سوگند خاص و حلال کردن شکستن آن است [۶۶:۲]. ا

کتب به معنای نوشتن است. خداوند در مواردی این فعل را برای بیان صفات ذاتی خودش (که ازلی و ابدی استند) بیان می کند (كَتَبَ عَلَىٰ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ [۶:۱۲]) که این برداشت را ممکن می شود که هنگامی که این فعل به خداوند نسبت داده شود بایستی به قانونی ازلی و ابدی اشاره می کند. با کمی دقت در آیات قرآن می توان دید تفاوت آشکاری که میان کتابی که جهان از روی آن پیاده سازی می شود [۲۲:۷۰] با کتابی که به یک قوم خاص نازل می شود [۲:۱۰۱] مانند قرآن. (جالب توجه است که گرچه قرآن به صورت نوشته نازل نشده است [۱۷:۹۳] احتمالا از این رو هم قرآن و هم کتاب نامیده می شود [۱۵:۱], [۴۱:۳] که جبرییل آن را از روی کتاب نازل شده برای پیامبر می خواند [۱۲:۲].) فعل کتب در غیر از موارد انتراعی در مواردی هم استفاده شده است که مردم پیرامون خواستار نزول یک پیاده سازی خاص برای مساله خاصی استند. برای مثال بنی اسراییل خواستار فرمان مستقیم نبرد و همینطور تعیین فرمانده از طرف خدا می شوند که به پیاده سازی بیان شده برای این مورد کاملا خاص با فعل کتب اشاره می شود:
أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِن بَنِي إِسْرَائِيلَ مِن بَعْدِ مُوسَىٰ إِذْ قَالُوا لِنَبِيٍّ لَّهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِكًا نُّقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّـهِ ۖ قَالَ هَلْ عَسَيْتُمْ إِن كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ أَلَّا تُقَاتِلُوا ۖ قَالُوا وَمَا لَنَا أَلَّا نُقَاتِلَ فِي سَبِيلِ اللَّـهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِن دِيَارِنَا وَأَبْنَائِنَا ۖ فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ تَوَلَّوْا إِلَّا قَلِيلًا مِّنْهُمْ ۗ وَاللَّـهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ ﴿۲:۲۴۶﴾ا
بدین ترتیب می توانیم موارد استفاده فعل کتب در زمان محمد ص را نیز پیاده سازی های مناسب مردم یثرب بدانیم که در قرآن نوشته شده اند. این موارد شامل این پیاده سازی ها می باشد:
قصاص [۲:۱۷۸]:ا
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى ۖ الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالْأُنثَىٰ بِالْأُنثَىٰ ۚ فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ ۗ ذَٰلِكَ تَخْفِيفٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَرَحْمَةٌ ۗ فَمَنِ اعْتَدَىٰ بَعْدَ ذَٰلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿١٧٨
انجام وصیت قبل از مرگ [۲:۱۸۰]:ا
كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِن تَرَكَ خَيْرًا الْوَصِيَّةُ لِلْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ ۖ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ ﴿١٨٠﴾
روزه [۲:۱۸۳]:ا
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ ﴿١٨٣﴾
جنگ (بازپسگیری مکه): [۲:۲۱۶]:ا
كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَّكُمْ ۖ وَعَسَىٰ أَن تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ ۖ وَعَسَىٰ أَن تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّكُمْ ۗ وَاللَّـهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ ﴿٢١٦﴾
موارد غیر مجاز برای زناشویی [4:24]:ا
وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ ۖ كِتَابَ اللَّـهِ عَلَيْكُمْ ۚ ... ﴿٢٤﴾
جنگ (با مکیان) [۴:۷۷]:ا
أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ إِذَا فَرِيقٌ مِّنْهُمْ يَخْشَوْنَ النَّاسَ كَخَشْيَةِ اللَّـهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْيَةً ۚ ... ﴿٧٧﴾
نماز [۴:۱۰۳]:ا
فَإِذَا قَضَيْتُمُ الصَّلَاةَ فَاذْكُرُوا اللَّـهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىٰ جُنُوبِكُمْ ۚ فَإِذَا اطْمَأْنَنتُمْ فَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ ۚ إِنَّ الصَّلَاةَ كَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتَابًا مَّوْقُوتًا ﴿١٠٣﴾

عبارت يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا در برخی از این آیات مستقیما و در مواردی دیگر در آیات پیشین آماده است که با توجه به توضیح اول این بخش موید این نگاه است که پیاده سازی های نوشته شده مختص یثربی ها می باشد. نکته جالب توجه دو مورد مربوط به جنگ است که هر دو شامل نشانه های قوی در خود آیه و آیات پیرامون استند که به جنگی خاص اشاره می کنند.

فرهنگ دینی چیره فعل "امر" را فرمان دادن معنی می کند و آیاتی از قرآن را که شامل این فعل است را ضمیمه بسته شریعتی خود می کند. پیش از بررسی این موارد در قرآن ترجمه ای برای این فعل ارایه می دهیم که با باقی کاربردهای این فعل (و واژه های همخانواده آن) هماهنگ باشد.
اسم "امر" را می توان کردار معنا کرد [۵:۹۵] که هر چه از موضوعات انتزاعی به سمت پیاده سازی پیش می رویم این کردار با جزییات بیشتری همراه است. فعل "امر" را می توان ترسیم یک کردار معنی کرد. هنگامی که فاعل فعل امر شیطان است کردار ترسیم شده حالت وسوسه به خود می گیرد [۲:۲۶۸]٬ [۴:۱۱۹]. در میان انسانها هنگامی که فاعل فعل امر صاحبان قدرت استند کردارِِ ترسیم شده حالت فرمان به عوام را به خود می گیرد [۴:۸۳] در غیر این صورت حالت مشاوره [۷:۱۱۰] یا توصیه [۳:۱۰۴]٬ [۴:۱۱۴] را بخود میگیرد. هنگامی که فاعل امر خداوند است کردار ترسیم شده واجب الاجرا می شود. وقتی که طبیعت مفعول امر خدا است ناچار از انجام کردار ترسیم شده است [۲:۱۱۷] ولی وقتی که کردار برای انسان مختار ترسیم می شود [۲:۶۸] وی می تواند کردار را تحقق بدهد [۲:۷۱] یا آنکه نافرمانی کند و مستحق عذاب بشود [۶۵:۸]. در حقیقت تمام زیبایی آفرینش انسان در آن است که بر خلاف طبیعت این امکان را دارد که کردار نیکو را خود ترسیم کند [۴:۱۱۴] که این اختیار در آخرت از انسان گرفته شده و همانند دوران ازل تنها خداوند ترسیم کننده کردار خواهد بود [۸۲:۱۹]. فاعل ترسیم کننده کردار نیکو برای انسان مختار می تواند ایمان [۲:۹۳]‌٬ نماز و تاثیرات معنوی آن [۱۱:۸۷]٬ یا قوای عقلانی باشد [۵۲:۳۲] یا در موارد منفی خواهش های نفسانی [۱۲:۵۳]. که در نهایت کرده ها برای قضاوت به خداوند ارجاع داده می شوند [۶:۱۵۹].ا
جستجوی ابدی برای کردار نیکو خلاصه زندگی انسان است. در این جستجو انتظار آن است که انسانها به هم یاری رسانده و با ترسیم کردار نیک در شرایط مختلف زمانی و مکانی همدیگر را به آن توصیه کنند [۳:۱۰۴] که ما آن را با نام امر به معروف و نهی از منکر می شناسیم که شاید نزدیک ترین اصظلاح قرآنی به ذات بکن-نکن بسته شریعت در فرهنگ دینی چیره است. تفاوت بزرگ ولیکن در آن است که در شریعتی که به ما معرفی می شود این بسته مشخص و مهر و موم شده توسط بزرگان دینی ترسیم می شود و انسان در حد یک ربات که تنها کار آن انجام این بسته است پایین آورده می شود ولی در نگاه قرآنی خبری از یک بسته ابدی نیست و ترسیم کردار نیکو بخشی از فرایند رشد انسان می باشد.
در میان مواردی که فعل امر از زبان پیامبر به خداوند نسبت داده می شود دو مورد حالت انتزاعی دارد
إِنَّ اللَّـهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَىٰ أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُم بَيْنَ النَّاسِ أَن تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ ۚ إِنَّ اللَّـهَ نِعِمَّا يَعِظُكُم بِهِ ۗ إِنَّ اللَّـهَ كَانَ سَمِيعًا بَصِيرًا ﴿۴:۵۸
 قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ ۖ وَأَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِندَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ ۚ كَمَا بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ ﴿۷:۲۹
در یک مورد به پیاده سازی نزدیکتر می شود:
إِنَّ اللَّـهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَىٰ وَيَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنكَرِ وَالْبَغْيِ ۚ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ ﴿٩٠
در دو مورد که باز در رابطه روابط زناشویی استند "امر" پیاده سازی مشخصی را بیان می کند. یکی از آنها مشخصا در نتیجه پرسش دینداران زمان پیامبر نازل شده است :ا
وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْمَحِيضِ ۖ قُلْ هُوَ أَذًى فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِي الْمَحِيضِ ۖ وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّىٰ يَطْهُرْنَ ۖ فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللَّـهُ ۚ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ ﴿۲:۲٢٢﴾ نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَّكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّىٰ شِئْتُمْ ۖ وَقَدِّمُوا لِأَنفُسِكُمْ ۚ وَاتَّقُوا اللَّـهَ وَاعْلَمُوا أَنَّكُم مُّلَاقُوهُ ۗ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ ﴿٢:۲٢٣
و در مورد دیگر پیاده سازی ای برای طلاق ارایه می دهد که از رابطه با زنی که ممکن است از شوهر پیشین حامله باشد و در نتیجه ابهام در تشخیص پدر جلوگیری میکند:ا
وَاللَّائِي يَئِسْنَ مِنَ الْمَحِيضِ مِن نِّسَائِكُمْ إِنِ ارْتَبْتُمْ فَعِدَّتُهُنَّ ثَلَاثَةُ أَشْهُرٍ وَاللَّائِي لَمْ يَحِضْنَ ۚ وَأُولَاتُ الْأَحْمَالِ أَجَلُهُنَّ أَن يَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ ۚ وَمَن يَتَّقِ اللَّـهَ يَجْعَل لَّهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسْرًا ﴿٤﴾ ذَٰلِكَ أَمْرُ اللَّـهِ أَنزَلَهُ إِلَيْكُمْ ۚ وَمَن يَتَّقِ اللَّـهَ يُكَفِّرْ عَنْهُ سَيِّئَاتِهِ وَيُعْظِمْ لَهُ أَجْرًا ﴿۶۵:۵

در چند مورد که جزییات پیاده سازی مراسم نمادین حج بیان می شود٬ به آنها با نام شعایر خدا (از ریشه شعر) اشاره می شود که این واژه گاها به اشتباه به شریعت (از ریشه شرع‌) ربط داده می شود.
وَالْبُدْنَ جَعَلْنَاهَا لَكُم مِّن شَعَائِرِ اللَّـهِ لَكُمْ فِيهَا خَيْرٌ ۖ فَاذْكُرُوا اسْمَ اللَّـهِ عَلَيْهَا صَوَافَّ ۖ فَإِذَا وَجَبَتْ جُنُوبُهَا فَكُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْقَانِعَ وَالْمُعْتَرَّ ۚ كَذَٰلِكَ سَخَّرْنَاهَا لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ ﴿۲۲:۳٦
ریشه شعر به معنی متوجه بودن است:
 كَذَّبَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَأَتَاهُمُ الْعَذَابُ مِنْ حَيْثُ لَا يَشْعُرُونَ ﴿۳۹:۲۵
نظم را در دوران جاهلی درکی الهام شده از عالم دیگر می دانستند [مرجع ۳] و احتمالا به همین دلیل به آن شعر می گفتند
وَيَقُولُونَ أَئِنَّا لَتَارِكُو آلِهَتِنَا لِشَاعِرٍ مَّجْنُونٍ ﴿٣۷:۳٦
شَعَائِرِ جمع شعیره است که می تواند حالت تاکیدی (صفت + ه) صفت مطلق بر وزن فعیل باشد. شاید به این دلیل به مراسم نمادین حج با این واژه اشاره شده است که به دلیل ذات نمادین آن قابل استنتاج با منطق نیست و درکی است که از طریق وحی به ما رسیده است.
لِّكُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنَا مَنسَكًا هُمْ نَاسِكُوهُ ۖ فَلَا يُنَازِعُنَّكَ فِي الْأَمْرِ ۚ وَادْعُ إِلَىٰ رَبِّكَ ۖ إِنَّكَ لَعَلَىٰ هُدًى مُّسْتَقِيمٍ ﴿۲۲:٦٧﴾ا

واژه شریعت در قرآن تنها یک بار استفاده شده است:
 ثُمَّ جَعَلْنَاكَ عَلَىٰ شَرِيعَةٍ مِّنَ الْأَمْرِ فَاتَّبِعْهَا وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ ﴿۴۵:۱۸﴾ا
که توسط فرهنگ چیره دینی حال حاضر به معنی بسته ای شامل بکن-نکنها معنی می شود. در آیه زیر واژه ای از ریشه شرع (شِرْعَةً) در حالت نکره استفاده شده که معمولا به همان معنای بسته دینی معنا می شود با این تفاوت که پیروان هر پیامبری بسته ای متفاوتی دارند:
 وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ فَاحْكُم بَيْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللَّـهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاءَ اللَّـهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَـٰكِن لِّيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ إِلَى اللَّـهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ ﴿۵:۴۸﴾ا
اگر به کاربرد دیگر ریشه شرع در آیه زیر نگاه کنیم این ابهام برطرف می شود چرا که آیه بیان می کند که آنچه از دین برای مردم شرع شده است چیزی نیست جز آنچه به نوح و محمد و ابراهیم و موسی و عیسی توصیه شده بوده است که دین را به پا دارید و در آن پراکندگی نکنید:
شَرَعَ لَكُم مِّنَ الدِّينِ مَا وَصَّىٰ بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَىٰ وَعِيسَىٰ أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ اللَّـهُ يَجْتَبِي إِلَيْهِ مَن يَشَاءُ وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَن يُنِيبُ ﴿۴۲:۱۳
که کاملا در تضاد با مفهوم بسته بکن-نکن ابداعی ماست که ذهنیت "موسی به دین خود عیسی به دین خود" را در اذهان دینداران معاصر ما نهادینه کرده است [توضیح ۴].ا


ه) پس چرا در قرآن آمده است؟


در بخشهای پیشین توضیح دادیم که نگاه سنتی به قرآن به عنوان رقیبی برای "ده فرمان" موسی درست نمی باشد. پرسشی که در اینجا مطرح می شود این است که اگر قرآن بسته ای از گزاره های امری نمی باشد پس جایگاه قرآن در دین اسلام چیست؟ در پاسخ بایستی گفت که پیاده سازی های بازتاب داده شده در قرآن بخش بسیار کوچکی از قرآن را تشکیل می دهند؛ بیشتر حجم قرآن به بیان رابطه انسان و خدا٬ بیان نمونه هایی از انسان های نیکو٬ یاد آوری روز جزا و مرور تاریخ دینداران گذشته و اشتباهات ایشان می باشد. اینکه ما این بیشان را رها کرده و روی مجموعه کوچک پیاده سازی ها مانور داده ایم تقصیر ماست و از ارزش قرآن چیزی کم نمی کند. مشکل از درک ما از دین است که به دنبال فرمانهای مستقیم "بکن و نکن" به صورت رساله توضیح المسایل می گردیم و اگر متنی آنها را شامل نباشد آن را ارزشمند نمی یابیم.

قرآن در طول سالیان و به تدریج نازل شده است. بسیاری از موقعیت های بازتاب داده شده در قرآن درباره اتفاقات حساسی است که در طی این سالیان اتفاق می افتاده است که دل پیامبر را استوار کند [۲۵:۳۲] و همچنین برای دینداران آن زمان بهانه ای برای نافرمانی پیامبر در آن موارد حساس باقی نگذارد [۴۷:۲۰]. همینطور در قرآن شواهد بسیاری وجود دارد که به طور مستقیم و غیر مستقیم نشان می دهد که بسیاری از پیاده سازی های بازتاب داده شده در قرآن پس از پرسش های مسلمانان اطراف پیامبر نازل شده اند [۲:۲۲۲] که محتوای پرسش ها نشانگر دغدغه های نفسانی مردمان آن دیار می باشد. و این در حالی است که قرآن نه تنها با بیان داستان ایرادات بنی اسراییلی در جزییات پیاده سازی یک فرمان٬ این رویکرد را زیر سوال می برد [۲:۶۷] بلکه از آن فراتر رفته و صریحا به مردم زمان پیامبر می گوید که از پرسش های بیجا خودداری کنند [۵:۱۰۱]. برای مثال هنگامی که یثربی ها خواستار دخالت مستقیم خدا برای بیان پیاده سازی خاص برای مفهوم انتزاعی انفاق [۲:۱۹۵] می باشند بار اول  خواسته ایشان به طور غیر مستقیم رد می شود [۲:۲۱۹]  و پس از اصرار دوباره ایشان٬ بار دوم به طور مستقیم [۲:۲۱۵]٬ که با منطق هم هماهنگی دارد: بسته به هر موقعیت خاصی هزاران راه برای انفاق وجود دارد و دیندار واقعی کسی است که این مفهوم انتزاعی را در لحظه لحظه زندگی خویش پیاده کند نه آنکه با محدود کردن آن به یک پیاده سازی خاص روح فرمان انتزاعی را نادیده بگیرد. یا در مواردی دیگر پس از پرسش سخیف یثربی ها در مورد دغدغه های نفسانی شان قرآن در عین آنکه خواسته ایشان برای تعیین یک پیاده سازی را رد نمی کند یادآور مسایل مهمتری می شود که یثربی ها از آن غافل استند و بهتر بود بر روی آنها تمرکز می کردند. برای مثال وقتی یثربی ها از آمیزش جنسی می پرسند قرآن از انگیزه آنها خبر می دهد که مساله مهمتر پرهیز از خوردن مال یتیمانی است که پرسش کنندگان در پی آمیزش جنسی با ایشان استند [۴:۱۲۷].ا

اگر ما باور داشته باشیم که ما مخاطب مستقیم پیاده سازی های بازتاب داده شده در قرآن نیستیم به این معنی نیست که ما نمی توانیم از این جزییات بیان شده در قرآن بهره بگیریم. برای مثال جزییات پیاده سازی مربوط به انتخاب یک گاو توسط بنی اسراییل در قرآن بازتاب یافته است در حالی که دیندار معاصر سروکاری با این پیاده سازی ندارد ولی همینطور که پیشتر خواندید این آیات برای رسیدن به نگاه بیان شده در این مقاله بسیار سودمند بوده اند. از سوی دیگر مسلمان معاصر می تواند در حکمت پیاده سازی ها تفکر کند و بییند که چگونه می تواند روح این فرامین را در زندگی روزمره خویش پیاده کند. فعل حکم کردن که از حکمت می آید می تواند اشاره ای به همین نگاه باشد:
 وَلْيَحْكُمْ أَهْلُ الْإِنجِيلِ بِمَا أَنزَلَ اللَّـهُ فِيهِ وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أَنزَلَ اللَّـهُ فَأُولَـٰئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ﴿۵:۴۷﴾ 
برای مثال قرآن همانند کتاب های آسمانی پیشین به روزه سفارش می کند. همراه این سفارش جزییاتی است که روش خوبی از پیاده سازی این مراسم را برای مسلمانان زمان پیامبر شرح می دهد. مسلمان معاصر می تواند به این نتیجه برسد که نفس روزه داری برای او هم مفید می باشد. ولی لزومی ندارد روزه داری او عینا از روی جزییات بیان شده برای مسلمان یثربی زمان پیامبر باشد. برای مثال قرآن زمان روزه را از سحر تا غروب مشخص می کند که زمان معقولی برای شبه جزیره عربستان است. ولی این فاصله زمانی در کشورهای شمال اروپا بیش از ۲۰ تا ۲۲ ساعت است که اجرای این پیاده سازی را غیر ممکن می کند. 


!و) بی بندوباری


در نگاه این مقاله به قرآن٬ کشف جزییات پیاده سازی مفاهیم انتزاعی دینی که متناسب مقتضیات زمان و مکان ما باشد بر عهده ماست. این ماییم که تشخیص می دهیم بهترین روش کمک به فقرا در شرایط خاص جامعه ما چیست. این ماییم که تشخیص می دهیم سالم ترین سیستم اقتصادی قابل پیاده سازی در دنیای ما چیست. یافتن گونه بهینه نیاز دارد به دانش زمانه و درک نیازهای انسان و همینطور درک درستی از انسان ایده آلی که قرار است در این جامعه پرورش پیدا کند. ایرادی که معمولا به این نگاه دینی گرفته می شود آن است که با واگذاری امور خرد دین به دیندار، مجالی برای دخالت نفس اماره پدیدار می گردد. در این صورت نفس اماره مسلمان وی را به پذیرش پیاده سازی ای رهنمون می نماید که آسان تر و یا نزدیکتر به غریزه های شهوانی باشد. در پاسخ بایستی یادآور شد که نفس اماره هزاران عرصه برای عرض اندام دارد و اگر بنا بر دخالت داشته باشد از کوچکترین روزنه ها نیز خود را به بیرون می کشد. با بستن یا گشودن یک گذرگاه تغییری در اصل وجودی نفس اماره حاصل نمی شود. کم نیستند مسلمانانی که از خود را طرفدار سرسخت شریعت بیان شده توسط بزرگان محلی خود می دانند ولی در عمل از هزار راه دررو استفاده می کنند برای شانه خالی کردن نه تنها از آن پیاده سازی خاص بیان شده بلکه از نفس مفاهیم انتزاعی و اخلاقی تاکید شده در قرآن و دیگر کتاب های آسمانی. برای مثال مسلمانان معاصری استند که گرچه طرفدار پر و پا قرص یکی از رسایل توضیح المسایل رایج استند ولی با یک سفر مصلحتی از سوراخ شرعی نبود وجوب روزه برای مسافر استفاده می کنند که دشواری روزه را نچشند. یا مردانی که از حلال بودن صیغه در شریعت ارایه شده توسط بزرگان٬ برای زنبازی کمال استفاده را می برند. بنابراین باور داشتن یا نداشتن یک بسته دینی بکن-نکن تغییری در بی بندوباری افراد بی بندوبار نمی دهد. بالعکس حتی می توان گفت که مسلمانی که خود را پاسخگوی جزییات پیاده سازی اش می داند بسیار مراقب تر است از فردی که خیال خود را راحت می کند به آنکه گناه پیاده سازی اشتباه گردن بزرگ فتوا دهنده است (که نخواهد بود [۱۴:۲۱]). با این وجود یک مسلمان می تواند برداشت ذهنی خود از پیاده سازی نیک را به زبان یا قلم بیاورد تا در معرض قضاوت دیگر مسلمانان قرار بگیرد. بدین صورت بازخورد دیگران، به آگاهی مسلمان بر میزان نفوذ نفس اماره در پیاده سازی وی می انجامد.

[1] در این مقاله از عبارت "یثربی ها" برای اشاره به ساکنان یثرب که شامل مهاجرین مکه نیز می باشد استفاده می کنیم.ا
[3] God and Man in the Qur'an, Toshihiko Izutsu, Edition 2008, P-182 
[4] عهد عیسی بود و نوبت آن او جان موسی او و موسی جان او. شاه احول کرد در راه خدا آن دو دمساز خدایی را جدا. شیشه یک بود و به چشمش دو نمود چون شکست او شیشه را دیگر نبود. مولوی » مثنوی معنوی » دفتر اول

We invite you to join the No-Middleman Movement on facebook, which extends this view to all religions: 

No comments:

Post a Comment